بازخوانی یک اندیشه
بازخوانی یک اندیشه
افغانستان کشوری که تاریخ چند دهه اخیرش زادگاه و آرامگاه اندیشه های بسیاری بوده است . در برهه ای از زمان تقابل اسلام و کمونیسم را تجربه کرده است و در برهه ای دیگر جدال دکان داران دین و چوکی نشینان قبیله را. آنچه مبرهن است هیچ اندیشه ای تا کنون نتوانسته است پهنای این سیه بلاد سبزخوی را درنوردد و در رگ رگ اندیشه فرزندان این وطن ریشه دواند. چه که هر اندیشه و گفتمانی در حول و حوش حصار ملیتی زندانی شده است. اگر ملت را پیکره واحدی از اقوام افغانستان در نظر بگیریم ، اندیشه ملی آن خواهد بود که مخاطب و ذی نفع آن نیز همین پیکره واحد باشد و هر اندیشه و گفتمانی که در این تعریف ساده نگنجد را می توان ناقص یا خلاف منافع ملی دانست. اگر عملکرد سیاسی – اجتماعی تکیه داران اندیشه و سیاست را در دهه های گذشته بی طرفانه باز خوانی کنیم می توان به جرات این ادعا را نمود که گفتمان وحدت ملی و عدالت اجتماعی که شهید مزاری آن را در فضای چور و چپاول سیاسی کشور مطرح نموده بود عام ترین گفتمانی بود که مخاطب آن ملت واحد افغانستان بوده است. اگر مشکل اهالی سیاست، اقوام باشد مشکل مردم افغانستان اقوام نیست. معضلی که از دیروز تا به امروز و یا حتی ممکن است فرداها، مردم افغانستان با آن درگیر باشند نبود عدالت است. این قلم به جرات ادعا می کند تا زمانی که محور کنش ها، تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها، دست یابی به عدالت اجتماعی نگردد وحدت ملی نیز دست نیافتنی خواهد بود. بسط مفهوم عدالت اجتماعی فراتر از این بحث است ولیکن چشم نوازترین آن که مشارکت اجتماعی و حق تعیین سرنوشت است را به عنوان یکی از ارکان اساسی تامین عدالت اجتماعی می توان مورد باز خوانی قرار داد. همچنانی که آیت صریح قرآن کریم می فرماید : هیچ قومی سرنوشت خویش را تغییر نخواهد داد مگر آنکه خودش تغییر دهد. لهذا اقوام افغانستان به عنوان پارچه های تشکیل دهنده ملت واحد افغانستان، خویش می باید سرنوشت خویش را تعیین و تبیین نمایند. بیان عمل محور این سخن، حضور و مشارکت همه اقوام افغانستان من حیث شهروند درساختار سیاسی، بافت فرهنگی، سیستم اقتصادی و … این کشور می باشد. همین گفتار ساده در سخن استاد چنین بازتاب یافته است: ” ما مردم افغانستانیم، هیچ نژادی را نمی خواهیم نفی کنیم، ترکمن است، هزاره است، تاجیک است، افغان است، ایماق است و دیگر اقوام هستند. همه آنها بیایند در این مملکت برادروار زندگی کنند و هر کس به حقوق شان برسند و هر کس درباره سرنوشت خودش تصمیم بگیرد.”
هر چند پس از حضور جامعه جهانی در افغانستان بسیاری از آزادی ها و حقوقی را که مردم افغانستان سالها آرزوی آن را داشتند جامه عمل به خود گرفت لیکن تا وحدت ملی راه بسیاری در پیش است. سوالی که در اینجا مطرح است این است که آیا افغانستان قادر خواهد بود بدون حضور جامعه جهانی راه رسیدن به وحدت ملی را از میان عدالت اجتماعی بازیابد یا همچنان آرزوهای مردم افغانستان قربانی خواسته های چوکی داران زور و زر می گردد. بسیاری از دلشوره های اینچنینی را می توان با در پیش گرفتن گفتمان عدالت خواهی مرحم شد. در پایان لازم به یادآوری است که آنچه گفتمان عدالت خواهی را به کردار عدالت خواه بدل می سازد نقش فرهنگی روشن اندیشان است.
Afganistan Hazaraları Derneği